باور کنید فکر نمیکردم ، وب نویسی به پس مانده ای میان پست و ایموجی و. گرفتار آید.
یک عمر خواندم تا اگر روزی وب زدم قدرت پاسخگویی به هر سوالی داشته باشم ولی گویا نسل پرسش و پاسخ منقرض شدهاست. در وبهایی هم که پرسش و پاسخ کردهام اغلب قطع کردهاند مثلا ، x و y
مانده وب خودم.
بنده خدا وبهایی که محل پرسش و پاسخ زدهاند مثلا نویسنده آشنا ،
نشد برایش کامنت بگذارم چون فعلا سوالی نداشتم و نمیشد کامنتی مثل دستت درد نکنه بگذارم ولی تشکر از کارش
نقل بلاگ هم دائما زحمت میکشه ولی آدم نمیدانه چه بگه ، خوب وقتی من از طراحیهای ایشان نمیفهمم چه اظهار نظری بکنم ، نمیشه هم دائما بنویسم ممنون ، عالیه.
ولی در کل دوست دارم ، در فضای دوستانه بدون تحقیر و توهین و سوظن باهم حرف بزنیم و راهگشای یکدیگر باشیم ، مثلا شما از وضع جسمانی دیگری خبر ندارید پس نباید بگید برو دنبال کار ، کار سبک لازمه منه که دیر بدست میاد. آیا شما از وضعیت وخیم پای من خبر دارید ، از بگذریم.
کلا کار دفتری آنهم با سی و پنج سال سن ، بسختی گیر میاد. فعلا ورد و اکسل رو دارم فول میشم ولی زبان برنامه هم لازمه و همچنین جایی که کار بده آنهم با حقوق مکفی.
سازمان نشر کودک ، کلا نشر ، فقط با سرمایه شخصی خودت نشر میکنه و جالب اینکه توزیع کتاب هم پای خودته و ناشری هم زیر بار سرمایه و توزیع نمیره. عجبا!
کلا ، دیشب به این فکر میکردم این همه دنبال کننده فقط برای هیچ دور هم جمعند.
ای کاش تولید محتوا با تولید سرمایه انجام میشد. یکچیزی که طرح و برنامه داشته باشه.
مثلا سایتهای زیادی هستند در همین بیان ، پاپ آپی گذاشتند که آدم رو گیر میده داخل و.
بگذریم ، برای امروز کافیه ، برم رمان و دیوان شعرم کامل کنم ، همان کاری که هیچ درآمدی نداره. و امروزه توجهی هم بهش نمیشه ولی من این نکنم چه کنم؟
درباره این سایت